سرنوشته ما یه میدونه
زندگی اما یه بازی
پیش اسم ما نوشتن حقته باید ببازی
----------
دارم برات شعر می خونم شاید به یادم بمونی
فقط یه چیز ازت میخوام
همیشه عاشق بمونی
سرنوشته ما یه میدونه
زندگی اما یه بازی
پیش اسم ما نوشتن حقته باید ببازی
----------
دارم برات شعر می خونم شاید به یادم بمونی
فقط یه چیز ازت میخوام
همیشه عاشق بمونی
دوستی قطره اشکی است که در معبد عشق
هر کجا بچکد مهر و وفا می روید
----------
تا تو را دیدم ندادم دل به کس
عاشقم کردی به فریادم برس
بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست
کوه غم از دلم رفتنی نیست
حرف عشق تو رو من با کی بگم
همه حرفا که آخه عزیز دل گفتنی نیست
----------
همه بغضشون گرفته چرا بارون نمیآد
لیلی مرد از غم دوری چرا مجنون نمیآد
دل است دیگر یا شور میزند
یا تنگ میشود یا میشکند
آخر هم مهر سنگ بودن میخورد
روی پیشانی اش
----------
تو که رفتی دلم برایت تنگ شد
حال که آمده ای در دلم جا نمیشوی
پاییز مرا عاشق می کند
باران عاشق تر
حالا تو بگو این باران پاییزی با من چه می کند ؟
----------
روی قلبی نوشته بودن شکستنی است مواظب باشین
ولی من روی قلبم نوشتم شکسته است راحت باشید!
کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم
و مرا از این عذاب رها می کردی
ای کاش تمام این ها را می دانستی
کاش می دانستی
----------
هر وقت می خوای ببینی چقدر دوستت دارم
انگشتت رو بذار رو نبضت
می فهمی که دوست داشتنم تمومی نداره
چو قلب شب تاریک تنهایی دوستت دارم
چو بامداد خوش زیبایی دوستت دارم
به یاد تو و یادهایت شب نشستم بیدار
چه خواب باشم چه بیدار باشم دوستت دارم
----------
سرم درد می کند برای دردسر
و تو می دانی آنقدردوستت دارم
که حتی اگر سرم به سنگ بخورد
یا سنگ به سرم
از این دوستت دارم دست بر نخواهم داشت
وقتـي يــه دخــتر بـخاطــر يـه پســر اشــك ميريزه ،
يعـني واقعـا دوســش داره
امـــا ...
وقـتی یـه پسـر بخــاطــر یـه دختـر اشـک بریزه ،
یعنـی دیگه هیچتـوقـت نمیـتونه کـسی رو مــثل اون دوسـت داشـته باشه
مات شدم از رفتنت
هیچ میز شطرنجی هم درمیان نبود
این وسط فقط یک دل بود
که دیگر نیست
----------
دردناک ترین جدایی ها آنهایی هستند که
نه کسی گفت چرا
و نه کسی فهمید چرا
درد ، مرا انتخاب کرد
من ، تو را
تو ، رفتن را
آسوده برو دلواپس نباش
من و درد و یادت تا ابد با هم هستیم
----------
نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن
ولی کاش بودی تا اشک هایم از شوق دیدارت سرازیر می شد
تعداد صفحات : 6